فلسفه احکام| ۷
با وجود مضرّات فراوان در کشیدن سیگار، چرا حکم به تحریم سیگار نمیکنید؟
در عصر حاضر، ضرر و تأثیر انواع متعدّد اغذیّه، یا کیفیّتهای تغذیّه در کم کردن عمر و ضرر به سلامت جسم بسیاری از افراد، معلوم شده است؛ امّا در عرف و عادت و قوانین به این علّت، تصمیم کلّی بر ممنوعیّت آنها اتّخاذ نمیشود. در مورد هر شخصی به حسب حال و وضع مزاجی و خطر فعلی و تأثیر زودرس یا دوررس غذا، برنامه و رژیم غذایی تعیین میگردد.
آنچه در این برنامه بهداشتی ضرورتاً باید ملاحظه شود، همان خطرات و ضررهای زودرس فعلی نسبت به هر شخص است. نمیتوان افراد را به رعایت دستورات بهداشتی و حفظ الصّحة بر اساس تأثیرات دوررَس بعضی کارها و پوشاکها (مثل کم شدن عمر طبیعی درصدی از مصرفکنندگان فلان غذا یا نوشابه) ملزم کرد و در اکثر موارد، الزام به مصلحت عامّه نیست.
باید با ارشادات و راهنماییها، مردم را به فواید رعایت برنامههای بهداشتی و ترک مصرف بعضی غذاها و ضرر و زیان آنها متوجّه نمود والّا همانطور که روزانه مثلاً 135 نفر بر اثر استعمال سیگار، پس از یک عمر نسبتاً طبیعی تلف میشوند، همین تعداد یا بیشتر و کمتر در اثر خوردن فلان روغن یا غذا یا کیفیّت غذا و عوامل و اسباب دیگر تلف میشوند.
خلاصه، درصد کلّ تلفات به این صورت تقسیم بر سوء برنامههای غذایی و ... است که عادتاً اجتناب از بیشتر آنها ممکن نیست و تحریم آنها جایز نمیباشد.
بنابراین، خطر سیگار همانند خوراکیها و نوشابههایی است که برای درصدی از مردم ضرر و زیان دوررس دارد، و درصدی از تلفات افراد به آن مستند میشود. آنچه را عرف مورد اعتنا و واجب الرّعایه میداند، خطر و ضرر زودرس است که شرعاً و عقلاً ترک آن واجب است. مثلاً نسبت به بیمار قلبی که پزشک کشیدن سیگار را برای او ممنوع میکند و خطر، خطر فعلی است و شرعاً و عقلاً کشیدن آن حرام است و کشیدن آن در حکم انتحار است، علما همه بر حرمت آن فتوا میدهند. امّا به صرف این که در درصدی از مرگومیرها سیگار و در درصدی مثلاً روغن حیوانی، و در درصدی فلان شغل و کار مؤثّر بوده است، نمیتوان برنامه تحریم کلّ این اغذیّه و نوشابهها و ترک بسیاری از مشاغل را برای همه مردم پیشنهاد کرد و تخلّف از آن را اضرار به نفس و مورد اعتنا شمرد.
با این وجود، نکتهای که در خصوص سیگار برای اشخاص سالم و مهمتر از آن برای افراد بیمار، قابل توجّه هست این است که: کشیدن سیگار، مثل صرف غذا برای انسان ضرورت ندارد، و با ضررهایی که در درازمدّت برای سلامت بسیاری دارد، شرط احتیاط و مواظبت از سلامت بدن اجتناب از آن است؛ و با هشدارهای پزشکان و متخصّصان امور حفظ الصّحه، اشخاص علاقهمند به طول عمر و سلامت بدن، آن را ترک مینمایند (و الله العالم).
با توجّه به این که از آیه سوّم و پنجم سوره «مائده»، لزوم تسمیّه، استفاده نمیشود، چرا خوردن گوشت حیوانی که هنگام ذبح آن «بسم الله» نگفته باشند، حرام هست؟
باید این مطلب را در نظر داشته باشید که مدرک فهم و استنباط احکام، قرآن مجید و سنّت پیغمبر و ائمّه(ع) است.
پیغمبر اکرم و ائمّه(ع) با افعال و اقوال خودشان، هم بسیاری از احکام اسلام را به مردم آموخته و هم آیات قرآن مجید را - که شرح و تفسیر لازم داشته - تفسیر نمودهاند. مسلمانان نیز به وسیله قرآن کریم و همچنین با عنایت به رفتار و گفتار آن بزرگواران، تکالیف خود را از همان صدر اسلام اخذ نمودهاند. پس ممکن است شما فقط با مراجعه به قرآن مجید، از مدرک حکم مورد نظر، مطّلع نشوید؛ در حالی که با مراجعه به اقوال و افعال پیشوایان دین - که عمل و قول آنها برای ما دلیل و حجّت است - به مستند آن واقف گردید.
البتّه بحث و مطالعه در مدارک و مستند احکام، راجع به فقها مربوط به علم فقه - که از اهمّ علوم اسلامی و در نهایت تکامل و اتقان و استحکام است - هست.
راجع به دو آیه شریفه که نوشتهاید: برحسب آیه اوّلی حُرِّمَت عَلیکُمُ المِیتَة ...[1] حیوانی که تذکیّه شده باشد حلال است، باید گفت: چنان که شرایط تذکیّه و حیوانی که تذکیّه بر آن واقع میشود توسّط پیغمبر اکرم(ص) و ائمّه طاهرین(ع) بیان شده، از جمله آن شروط این است که باید در موقع ذبح، نام خدا برده شود.
امّا آیه دوّم: الْيَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ... [2]برحسب روایات وارده از ائمّه اطهار(ع) مراد از طعام، حبوب است، و شامل لحوم نیست. این معنی، با لغت هم موافق است و برحسب لغت از این که مراد از طعام، لحوم باشد، صحیحتر است.
علاوه بر این، در قرآن مجید آیه دیگری است که بر حرمت اکل ذبیحهای که در موقع ذبح آن اسم خدا برده نشده باشد، دلالت دارد. در سوره انعام آیه 121 میفرماید:
وَ لاَ تَأْکُلُواْ مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ...
چرا ما که به زبان عربی آشنایی نداریم نمیتوانیم نماز را به زبان خودمان بخوانیم؟ در صورتی که توجّه به معانی کلمات برای انجام عبادت لازم است و بیشتر مردم از معانی نماز بیاطّلاعند.
آیا بهتر نیست به جای قرائت قرآن، ترجمه آن را بخوانیم؟
احکام دین اسلام اگر چه همه به ملاحظه مصالح و حکمتهایی تشریع شده، ولی باید آنها را تعبّداً قبول نمود؛ و عبادیّات را باید به عنوان اطاعت امر خداوند عالم به جای آورد، تا فواید بزرگی که از آنها در نظر است فراهم شود.
نباید سلیقه و نظریّاتی را که غالباً بدون اطّلاع از اطراف و جهات مطالب است، در احکام خدا وارد ساخت.
ما موظّفیم به همان نحوی که مقرّر شده نماز بخوانیم، و عبادات دیگر را به جای آوریم، و حقّ نداریم از خود چیزی در این موارد اختراع نماییم.
البتّه توجّه به معانی و ترجمه آیات و اذکاری که در موقع نماز خوانده میشود بسیار خوب بوده و موجب کمال نماز، شدّت فضل، و کثرت اجر و ثواب میشود؛ ولی باید همان حمد و سوره و اذکاری را که معیّن شده بخوانند و اگر از آن تخلّف شود عنوان اطاعت از آن سلب میشود، و نتایج بزرگی که مقصود است حاصل نگشته و از قرائت ترجمه قرآن، آن ثواب و مصالحی که در تلاوت خود قرآن است حاصل نمیشود.
علاوه بر اینها چون قرآن، وحی خدا و معجزه باقیّه و پایدار پیغمبر اسلام است، ترجمه آن به نوعی که اصل آن بر مطالب دلالت دارد - به تصدیق اهل فنّ و کسانی که از نکات ادبی، اطّلاع دارند - برای بشر به هیچ لغتی ممکن نیست، و کسی از عهده آن برنمیآید. بنابراین هر عالمی به واسطه تلاوت و مطالعه قرآن مجید از آن، مطالبی استفاده میکند که از ترجمه، این استفاده را ندارد. بلکه در پارهای موارد ترجمه، مانع از استفاده بعضی مطالب است.
به علاوه اکتفا به قرائت ترجمه در نماز و غیر آن به زبانهای مختلف، جدایی مسلمین از هم، و اختلاف و پراکندگی و بعضی تعصّبات را موجب میشود. در حالی که اسلام برای نزدیک کردن مردم، و متّحد ساختن جامعههای بشری، برقراری تفاهم بین افراد و رفع اختلاف زبانی، نژادی و دیگر اختلافات آمده است.
اکنون هم یکی از جهات جامعه مسلمانان همان متّحد بودن وضع عبادات و نماز و روزه و حجّ و غیر آن است که در تشیید اخوّت اسلامی، کمال دخالت را دارا است.
اگر ترجمههای قرآن ملاک عمل قرار گیرد باعث میشود که توجّه مسلمین نسبت به اصل آن کمتر شود، و از آن همه معانی عالیّه و تفکّر و تدبّر در آیات و استفاضه از انوار معارف بیپایان آن محروم شوند.
اصلاً مفاسد این کار به حدّی است که به کلّی وضع، منحرف گشته و در هر کشور و شهر، به مناسبت زبان خاصّ و محلّی آنها عبادات و وظایف دینی آنها صورت خاصّی به خود گرفته، و به کلّی رشته از هم گسیخته میشود؛ که هرگز چنین ترتیبی موافق رضای شارع مقدّس اسلام نیست.
امّا این که نوشتهاید: مردم بیشتر از معانی نماز بیاطّلاعند:
اوّلاً بیشتر به طور اختصار، متوجّه اجمال معانی افعال و اذکار نماز هستند و میدانند که نماز، توجّه بنده به خدا است، و عباراتی که میخوانند متضمّن حمد، تمجید، تسبیح، دعا، استغفار، اقرار به شهادتین است؛ اگر چه خصوصیّات آن را ندانند، یا در بیان آن عاجز باشند
ثانیاً، فرا گرفتن آن به طور اجمال برای هر کس آسان است، و حتّی در رسالههای عملیّهای که با زبان فارسی ساده نوشته شده و در دسترس عوام است، ترجمه اذان و اقامه و حمد و سوره و اذکار نماز نوشته شده است؛ و ترجمههایی که از قرآن به زبان فارسی ساده در هر عصر شده بسیار هست و قرآنهای با ترجمه، در همه شهرها و قراء در دسترس افراد هست، و میتوانند به مقداری که به وسیله ترجمه، میشود با مطالب قرآن آشنا شد، از آن استفاده نمایند.
علاوه بر این، تفاسیر فارسی مانند: «تفسیر ابی الفتوح رازی» و «تفسیر منهج الصادقین» و ... مکرّر طبع شده و مورد استفاده است، و اگر کسی از آنها استفاده نمیکند خودش کوتاهی کرده است.
پس، مسلمانی که میخواهد از قرائت قرآن مجید به خدا نزدیک شود باید در عین حالی که متوجّه معانی آیات و ترجمه و تفسیر است، خود را از فیض قرائت اصل قرآن محروم نسازد و قرائت ترجمه را به جای قرائت خودِ آن نشمارد؛ زیرا قرآن، اصل است و ترجمه به دل است؛ قرآن کلام خدا است و ترجمه کلام خدا نیست.
پینوشتها
[1] – مائده/3.
[2] – مائده/5.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی